من گمان می کردم دوستی همچون سروی سرسبز ، چهار فصلش همه آراستگی است من چه می دانستم هیبت باد زمستانی هست . من چه می دانستم سبزه می پژمرد از بی آبی سبزه یخ می زند از سردی دی من چه می دانستم ، دل هر کس دل نیست قلبها صیقلی از آهن و سنگ قلبها بی خبر از عاطفه اند ، سخن از مهر من و جور تو نیست ، سخن از متلاشی شدن دوستی است . و عبث بودن پندار سرور آور مهر . . .
حمید مصدق
سلام عصر بخیر دختر تنها حس تو قابل ستایشه،غم تو قابل تامل و عشق تو غیر قابل تردید.حالا گوش کن : بذار این بالن از زمین کنده بشه،اول تلو تلو میخوره ولی بعد باید کمکش کنی.قیچی رو بردار وشروع کن.کیسه های شن رو باید یکی یکی بندازی.یالا!
دوستی
من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سرسبز ،
چهار فصلش همه آراستگی است
من چه می دانستم
هیبت باد زمستانی هست .
من چه می دانستم
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی
من چه می دانستم ، دل هر کس دل نیست
قلبها صیقلی از آهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه اند ،
سخن از مهر من و جور تو نیست ، سخن از
متلاشی شدن دوستی است .
و عبث بودن پندار سرور آور مهر . . .
حمید مصدق
سلام عصر بخیر دختر تنها
حس تو قابل ستایشه،غم تو قابل تامل و عشق تو غیر قابل تردید.حالا گوش کن :
بذار این بالن از زمین کنده بشه،اول تلو تلو میخوره ولی بعد باید کمکش کنی.قیچی رو بردار وشروع کن.کیسه های شن رو باید یکی یکی بندازی.یالا!
سلام
نوشته زیباییه...شاید یه حس متقابله..
تبادل لینک با وبلاگ من
bsarzamin1.persianblog.ir
با نام : به نام اکنون