____________________________
شایستگان ، بالندگی و شکوفایی خود را ، در نابودی چهره دیگران نمی بینند . حکیم ارد بزرگ (پدر فلسفه نوین)
فرهنگ اشتباه را ، بی مهابا کنار بگذاریم ، با ماست مالی آن ، فرزندان خویش را دچار تباهی خواهیم نمود . حکیم ارد بزرگ
محبوبیت نزد افکار عمومی ، بزرگترین ثروت برای هر آدمی است . حکیم ارد بزرگ
مرواریدهای بسیار در ابر دریای اینترنت می توان یافت . حکیم ارد بزرگ
ویرایش فرهنگ نادرست ، برای یک سرزمین ، بسیار مهم است ، خوشبختانه اینترنت و رسانه ها به این چرخه ، تندی بخشیده اند . حکیم ارد بزرگ
هنر ، برآیند شناور بودن خرد ، در جهان احساس است . حکیم ارد بزرگ
هنرمند و نویسنده مزدور ، از هر کشنده ای زیانبارتر است. حکیم ارد بزرگ
شناخت ما از کرانه دریای هستی بزرگان ، تنها به اندازه میدان اندیشه ماست . حکیم ارد بزرگ
فداکاری زنان ، بسیار با ارزشتر از دلیری در مردان است . حکیم ارد بزرگ (برترین فیلسوف جهان)
کجاست سینه کش کوهستان سرد و بلندی که ، گامهای برآزندگان را ، بر تن خویش به یادگار نداشته باشد ؟ . حکیم ارد بزرگ
بزرگداشت ، جشن مهر است . حکیم ارد بزرگ
زندگی با آدمهای در بند و انکار شده ، سودی ندارد . حکیم ارد بزرگ
کسانی که آزادی را، وادادگی جنسی می نامند، بیمارند. حکیم ارد بزرگ
کسی که آزادی می جوید، زندانی برای اندیشه های دیگر نمی گسترد. حکیم ارد بزرگ (فیلسوف ایرانی)
مرگ هم، پایانی برای پرنده در بند نیست. حکیم ارد بزرگ
از سفر کرده، ارزش سرزمین مادری را بپرس. حکیم ارد بزرگ
افسوس که چشمان مردم میهنم، مردگان را بیش از زندگان می بینند . حکیم ارد بزرگ
مردمداری ، بهترین خوی یک سیاستمدار است . حکیم ارد بزرگ
سختی و رنج ، باید در درون ما نیرو و انرژی حرکت به سوی خوشبختی و نیکروزی را فراهم آورد . حکیم ارد بزرگ
روزهای سخت ، گامهای آینده ما را استوارتر و تندتر می کند . حکیم ارد بزرگ
به جای تجلیل از رنج و فقر ، راه کار و درآمدزایی را به یکدیگر نشان دهیم . حکیم ارد بزرگ
آدم توانا ، از درون بدترین شرایط ، کاخ خوشبختی برای خود می سازد . حکیم ارد بزرگ
جنگ با روزهای سخت ، ما را پولادین می سازد . حکیم ارد بزرگ
گذشتن از سختی های پیش رو ، چندان سخت تر از آن چه پشت سر گذاشته ایم ، نخواهد بود . حکیم ارد بزرگ
بسیار یاد کردن از سختی های زندگی ، بردگی می آورد . حکیم ارد بزرگ
آنچه بدست خواهی آورد ، فراتر از کاری که انجام داده ایی نخواهد بود . حکیم ارد بزرگ
دوستی با رنج ها و درد ها ، مانند دوستی با دشمن ستیزه جوست ، باید بر ناراستی ها تاخت ، که این تنها راه ماندگاریست . حکیم ارد بزرگ
رنج ، ما را نیرومندتر می سازد ، اما این هم دلیلی برای دویدن به سوی سختی ها و رنج ها نیست . حکیم ارد بزرگ
برای رهایی از سختی ، فقر و رنج ، خجالت را به کنار گذاشته و کار کنیم . حکیم ارد بزرگ
آدم خودساخته ، بازیچه بادهایی که به هر سو روانند ، نمی گردد . حکیم ارد بزرگ
بسیاری
از سختی هایی که می کشیم ، به خاطر خجالت و ترس از نگاه و فکر دیگران
درباره ماست . هیچ کار شرافتمندانه ایی ، خجالت ندارد و از ارزش ما نیز نمی
کاهد . حکیم ارد بزرگ
پس از هر درد و رنجی ، در پی زندگی و شادمانی باش ، نه درد و رنجی دیگر . حکیم ارد بزرگ
روزهای سخت گذشتند و رفتند ، امروز هنگامه دیگریست ، امید و شادمانی ، تو را فرا می خواند . حکیم ارد بزرگ
ستایشگران رنج ، خاکستر تنبلی و کم کاری می پراکنند . حکیم ارد بزرگ
شادی کجاست ؟ جای که همه ارزشمند هستند . حکیم ارد بزرگ
انسان قبل از هر چیز باید حیوان خوبی باشد . هربرت اسپنسر
پاداش درستی را در درستی بجوی ، و انگیزه کار نیک را همان نیکی بدان و سود دیگر مخواه . حکمت هندو
در پشت هیچ در بسته ای ننشینید تا روزی باز شود . راه کار دیگری جستجو کنید و اگر نیافتید همان در را بشکنید . حکیم ارد بزرگ
شادی بدون داشتن آزادی ، آفریده نمی شود . حکیم ارد بزرگ
خرسندترین آدم کسی است که دل از مهر و موافقت گردان سپهر برگیرد . حکیم بزرگمهر
امید غذای روزانه بیچارگان است . هرشل
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست
ببین که سیب زنخدان تو چه میگوید
هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
به حاجب در خلوت سرای خاص بگو
فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست
به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است
همیشه در نظر خاطر مرفه ماست
اگر به سالی حافظ دری زند بگشای
که سالهاست که مشتاق روی چون مه ماست
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نهای جان من خطا این جاست
سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید
تبارک الله از این فتنهها که در سر ماست
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
نخفتهام ز خیالی که میپزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شماست
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
پیش عشاق تو شبها به غرامت برخاست
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری آن عارض و قامت برخاست
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست
پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت
سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست
حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری
کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست
روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست
نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد
این چه عیب است بدین بیخردی وین چه خطاست
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالم سر است بدین حال گواست
فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم
باده از خون رزان است نه از خون شماست
این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود
ور بود نیز چه شد مردم بیعیب کجاست